پاییز آمده است و تابستان دیگر باز نمیگردد؛ دیگر هرگز تابستان را نخواهم دید... دریا تیره و آرام است، و بارانی ریز و دلگیر میبارد. امروز صبح که باران را دیدم، به تابستان وداع گفتم و سلامی کردم به چهلمین پاییز زندگیام، که خود از راه رسیده است و با خود آن روزی را به همراه میآورد که گهگاه تاریخش را آرام پیش خود تکرار میکنم، با حرمتی و با هراسی نهان...