گابریل گارسیا مارکز این مقالات و داستانها را در سالهای جوانی نوشته و چون آنها را در شهرهای مختلف ساحلی کلمبیا نوشته، اسمش را نوشتههای کرانهای گذاشته است. از همان زمان سوررئالیسم شدیدی در داستانهای او مشاهده میشود، آنچنان که در بعضی نوشتهها، مانند ‹‹خلبازیها›› خواننده ممکن است تصور کند شاید نویسنده اشتباه نوشته یا مترجم اشتباه ترجمه کرده است، ولی نه او اشتباه نوشته و نه مترجم اشتباه کرده است. متوجه میشویم که مارکز از همان زمان نوشتن صدسال تنهایی را در سر میپرورانده است. اسامی ‹‹ربکا›› و ‹‹آمارانتا›› دو شخصیت مهم صدسال تنهایی اغلب در بعضی از این داستانها به چشم میخورد یا مثلا در داستان ‹‹قیچی الهی›› دو برادر دوقلو میبینیم که همان را توسعه داده و در صدسال تنهایی به کار برده است.