محسن آزرم در پایان این کتاب مؤخرهای مفصل نوشته که حال و هوای این اثر و دنیای گراهام گرین را برای خواننده قابل لمستر میکند. او درباره «مرد سوم» نوشته است:« مرز خوبی و بدی، رفتارِ درست و نادرست، ایمان و بیایمانی و البته خیانت و وفاداری در داستانهای گراهام گرین همیشه خط بینهایت باریکی است که باید در نهایت دقت از آن گذشت. و "مرد سوم" هم، مثل باقی داستانهای او، روی همین مرز، روی همین خط بینهایت باریک، اتفاق میافتد و آدمهایش با این که از مهر و دوستی و چیزهایی از ایندست حرف میزنند، به وقتش گوی سبقت را در خیانت و نابودی یکدیگر از هم میربایند و دست آخر آن چه میماند حس و حال یک بازنده حقیقی است؛ آدمی که همه چیز را باخته، همه چیزهایی که به نظرش حقیقی بودهاند، ناگهان، خرد شدهاند و ریختهاند روی زمین و حالا با تماشای این تکههای خُرد شده و پراکنده، این حقیقت رسواکننده، به گذشتهای فکر میکند که شک دارد ارزشش را داشته است یا نه؛ به گذشتهای که،شاید، همه ما شک داریم ارزشش را داشته یا نه.