ویلپارکر سیزده ساله باید به زودی کلاهکدار شود تا از دوران کودکی بگذرد و به جمع بزرگسالان درآید. اما او با خبر میشود که سهپایهها ماشینهای عظیمی که بر سراسر زمین فرمانروایی دارند، به وسیله همین کلاهکها و با تسخیر اندیشه و اراده انسانها، آنان را به اسارت در میآورند. ویل دچار تردید میشود و راه کوهستانهای برفپوش را پی میگیرد تا به کمک دیگر کسانی که همچنین میاندیشند، خود و شاید همنوعانش را از این بردگی برهاند.