روی پلکان حیاط نشستهام و شانهها را در بالاپوشی فرو بردهام. از میان صدای شب هم میتوانم پچپچه آنهایی را که با فرمان تاریکی هم به سکوت تن نمیدهند، بشنوم. صدای ستارهها و حرکات ماهیها را روی آب میشنوم. من سادهلوحانه فکر میکردم ماهیها در شب میخوابند.