خانه آقا پی، خانه بسیار قدیمی از یک ساختمان دو طبقه بود که در انتهای یک کوچه پر رفت و آمد قرار داشت. با اینکه حافظهاش هیچ مشکلی نداشت همیشه میترسید نشانی خانهاش را گم کند، برای همین هر ماه یک بار، آن هم برای گرفتن سود پساندازی که در بانک انتهای کوچه داشت از خانه بیرون میرفت، آنچه را برای یک ماه نیاز داشت از مغازه کنار بانک میخرید و به کمک پسر صاحب مغازه به خانه میآورد. ترسی که از فراموش کردن داشت تنها مربوط به نشانی خانهاش نمیشد. از سالهای پیش، تقریبا از زمانی که به یاد میآورد همیشه میترسید آدمها را فراموش کند. این بود که از هر آدمی که میشناخت هر جور شده یک عکس پیدا میکرد و حالا بعد از سالها زندگی، دیوارهای خانهاش تقریبا همه جا پر بود از عکس این آدمها.