آن شب دوباره از خانه بیرون رفتم، چراغهای پارکینگهای پشت خانهها مثل مجموعههای هالیوودی روشن بود، بوتهها به شکل مردهای به دارآویخته و پنجرهها مثل کره چشمی که از حدقه بیرون زده باشد. اتاق خواب طبقه دوم با رنگ قرمز بچهگانهای رنگآمیزی شده بود. توی انبارهای داخل باغچهها را نگاه کردم و پارکینگها را که در حیاط پشت خانهها بودند. در فضای تاریک راه پلهها اسم او را زمزمه کردم. سایمون، اون جایی؟