فراندینو در تمام جنگها پیروز شد. او با عجله برای دیدن بیانکای خودش به نپال بازگشت، اما کسی که به دیدنش آمد بیانکایی نبود که او میشناخت، بلکه زن فرسوده، چروکیده، زرد و بدشکلی بود که فراندینو او را با بیزاری از خود دور کرد.