هجوم خاطرات پرستو با دیدن ناگهانیاش در دادگاه بیشتر از گذشته به قلبش سنگینی میکرد، دلش میخواست ساعتها به گذشته بیاندیشد، به روزی که پرستو قدم به خانهاش گذاشت تا روزی که مثل قطره آب به زمین فرو رفت و تلاشهایش برای یافتناش بیثمر ماند...