ببین روشنک جان، این کوچهای که الان آسفالت شده، قبلا خاکی بود، کوچه پریدخت. این جوب آبی که وسط ساختن و خشکه، قبلا نبوده، اما یک راه آب باریک بودش که میرفت ته این پارکی که قبلا خاکی بود و ما توش گل کوچیک بازی میکردیم. اون ساختمون شیشهای که میگی شبیه ساختمونهای فضاییه، قبلا یه خونه آجری بود که توش حوض داشت و چند تا درخت انجیر و خرمالو، درست کر خونه بغلیش، همون آجریه رو میگم، اون خونه رسول ایناست، شیشهاییه هم خونه ماست. روشنک جان قبل از اینکه بریم حاجآقا رو ببینی اینا رو برات گفتم که با محیط آشنا بشی. میدونی، حاجآقا دیگه سنی ازش گذشته، اعصاب درستی نداره، اگه بهت چیزی گفت، به دل نگیر.