رمان ایرانی

اشک لیلی

حرکت اتوبوس هر روز فقط یک بار و آن هم ساعت ده صبح بود. اگر ظرفیت اتوبوس با مسافرین ساوه تکمیل می‌شد، از بردن مسافرین تفرش خودداری می‌کرد. رضا به منزل برگشت. کنار باغچه رفت و زیر داربست درخت مو نشست، به فکر فرو رفت. هر چه فکر می‌کرد، بیشتر در‌می‌یافت که قادر نیست...

بهجت
9789646671317
۱۳۸۶
۲۰۰ صفحه
۳۵۲ مشاهده
۰ نقل قول