قسمت اعظم داستان مورونای سبزپوش در حوالی محل زندگی نویسنده کتاب همانطور که خواننده به تدریج متوجه خواهد شد رخ میدهد و به همین علت داستان حقیقیتر به نظر میرسد.
پر
زندگی قمار است، ماجرا است، انسان یا میبرد، یا میباز، زندگی مثل معرکهایست ک پایان ندارد، وقتی صدای یک نفر کم کم ضعیف و خاموش شد. صدایی جوان تر و نیرومندتر رشته بقیه داستان را میگیرد و ادامه میدهد.
پر
راجر دالتون و عشق بینظیر او، از خود گذشتگیش، همان شخصیت ایدهآلی بود که هر زنی در عالم رویا نقشش را در اعماق قلب میکشد و زیبایی ماویس و هنر آسمانیش از آن نوع زیبایی و هنری بود که نفس در سینه حبس میکند و انسان را خیره میسازد.