زمانی در اوج خوش سرمستی میاندیشیدم که خوشبختی را یافته و در کمند خویش بستهام ولی روزگار بازی دیگری را با من آغاز کرد تا بدانم همیشه وصال پایان آرزوها نیست. با وصال گنجینهای از غمها و شادیها در عروج است و تلخیها تمنای دیگر را میطلبد... شاید اگر فرصتی برای به بار نشستن دوباره آرزوها باشد. تمنای خوش وصال میرود تا فراسوی سرزمین عشق، تا جان دوباره به کالبد آرزوها ببخشد. باشد تا ترنم این وصال برای شوریدگان این راه آغازی خوش بیافریند...