مرد خندید نمتو گفت : آها 000 فهمیدم پس اونجا همه اربابند. نه این جور که نه اون جا نه کسی اربابه نه رعیت. مرد لحظهای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد: یعنی نه کسی کار میکنه و نه کس رنج میکشه. درسته؟ نه میلیونها نفر کار میکنند و رنج میکشند. خوب 000 اینها رعیتند دیگه. از این لحاظ درسته یک عده رعیت وجود دارند. ولی اربابان اونها ماموران پلیس یا بازرگانها هستند.