رمان خارجی

تبعید و سلطنت

(L exil et le royaume)

مرد خندید نمتو گفت : آها 000 فهمیدم پس اونجا همه اربابند. نه این جور که نه اون جا نه کسی اربابه نه رعیت. مرد لحظه‌ای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد: یعنی نه کسی کار میکنه و نه کس رنج می‌کشه. درسته؟ نه میلیون‌ها نفر کار می‌کنند و رنج می‌کشند. خوب 000 این‌ها رعیتند دیگه. از این لحاظ درسته یک عده رعیت وجود دارند. ولی اربابان اون‌ها ماموران پلیس یا بازرگان‌ها هستند.

ققنوس
9789643116194
۱۳۸۹
۱۸۴ صفحه
۱۴۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
آلبر کامو
صفحه نویسنده آلبر کامو
۴۷ رمان آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار الجزایری-فرانسوی‌تبار بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است. کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد»[۴] برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوان‌ترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است ...
دیگر رمان‌های آلبر کامو
سقوط
سقوط روی پل، از پشت سر قامتی گذشتم که روی جان‌پناه خم شده بود و به نظر می‌رسید دارد گذر آب را تماشا می‌کند. نزدیک‌تر که شدم، هیکل ترکه و باریک زن جوانی را دیدم که لباس سیاه پوشیده بود. میان موهای تیره و یقه بالاپوشش، فقط پس گردن شاداب و خیسش که من نسبت به آن حساس بودم، دیده می‌شد. ...
سوء تفاهم
سوء تفاهم مهم‌ترین نکته‌ای که در این اثر کامو به آن اشاره شده است این است که انسان چرا نتواند در هر کاری و در هر مساله‌ای، و در هر مشکلی،‌ راه مخصوص به خودش را انتخاب کند؟ یا به معنای دیگر «آزادی اختیار» داشته باشد؟ چرا باید حتما برای حل مشکلات و مسائل غامض و حتی ساده حیات خود از راه ...
آدم اول
آدم اول و در تاریکی شب سالیان در سرزمین فراموشی راه می‌رفت که در آن هرکسی آدم اول بود، که او خود ناگریز شده بود خود را دست تنها، بی‌پدر، پرورش دهد و هرگز آن لحظه‌ها را به خود ندیده بود که پدری پس از آن‌که صبر می‌کند تا پسرش به سن گوش دادن برسد او را صدا می‌زند تا راز خانواده ...
کالیگولا
کالیگولا دور و بر من هرچه هست دروغ است و من می‌خواهم که مردم با راستی زندگی کنند. وسیله‌اش را هم دارم تا آنها را وادارم که با راستی زندگی کنند، چون می‌دانم که آنها چه ندارند. آنها معرفت ندارند. معلمی می‌خواهند که بداند چه می‌گوید... در سرتاسر امپراتوری روم تنها کسی که آزاد است منم. بروید و به روم اعلام ...
میهمان
میهمان کمی بعد، مدیر مدرسه در حالی که روبروی پنجره کلاس ایستاده بود، روشنایی زلالی را که تمامی سطح فلات را پوشانده بود تماشا می‌کرد. پشت سر او، روی تخته سیاه در میان رودهای پیچ در پیچ کشور فرانسه کلماتی با گچ نوشته شده و به طور نامرتب روی تخته پخش شده بود، او آنها را تازه دیده بود: تو، برادر ...
مشاهده تمام رمان های آلبر کامو
مجموعه‌ها