رمان نوجوان

اژدهایان دلتورا 3(جزیره مردگان)

(Isle of the dead)

لیف، باردا و جاسمین با کمک جادوی اسرارآمیز آخرین اژدهایان دلتورا دو خواهر از چهار خواهر- موجوداتی تحت فرمان ارباب سایه‌های اهریمنی- را که دلتورا را مسموم کرده‌اند. پیدا می‌کنند. اکنون، ماجراجویان با آگاهی از اینکه زمان مردم قحطی زده دلتورا رو به پایان است، با شتاب به سوی هدف بعدیشان، به سواحل هولناک غرب می‌روند. ارباب سایه‌ها از جستجوی آنها با خبر شده است و به نحوی از حرکت آنها اطلاع دارد. خطرهای وحشتناکی از حال و گذشته در کمینشان است. و هولناک‌ترین خطر در مخفی‌گاه موجودی مخوف، در جزیره مردگان متروک در انتظارشان است.

قدیانی
9789645360649
۱۳۸۸
۲۴۰ صفحه
۹۳۴ مشاهده
۰ نقل قول
امیلی رودا
صفحه نویسنده امیلی رودا
۲۶ رمان Roger Zelazny made his name with a group of novellas which demonstrated just how intense an emotional charge could be generated by the stock imagery of sf; the most famous of these is 'A Rose for Ecclesiastes' in which a poet struggles to convince dying and sterile Martians that life is worth continuing. Zelazny continued to write excellent short stories throughout his career, which share the inventiveness of these early novellas, but perhaps lack some of their intensity. Most of ...
دیگر رمان‌های امیلی رودا
در جستجوی دلتورا (مجموعه اول)
در جستجوی دلتورا (مجموعه اول) م
شهر موش‌ها (در جستجوی دلتورا 3)
شهر موش‌ها (در جستجوی دلتورا 3) لیف، باردا و جاسمین، سه همسفری که تنها نقطه مشترکشان، نفرت از دشمن واحد است، برای پیدا کردن هفت گوهر گمشده کمربند جادویی دلتورا به جستجوی خطرناکی دست می‌زنند. تنها زمانی که کمربند کامل می‌شود ارباب سایه‌ها سرنگون می‌شود.
دره گمشدگان (در جستجوی دلتورا 7)
دره گمشدگان (در جستجوی دلتورا 7) لیف، باردا و جاسمین تقریبا به هدفشان رسیده‌اند. شش گوهر بر کمربند دلتورا می‌درخشد. حالا باید آخرین گوهر را پیدا کنند تا دلتورا از دست ارباب سایه‌های اهریمنی نجات پیدا کند.
سرزمین سایه‌های دلتورا (مجموعه 3 جلدی)
سرزمین سایه‌های دلتورا (مجموعه 3 جلدی) بعد از چند لحظه،‌ آب به شکل دورانی دور و برشان به چرخش درآمد. لیف، باردا و جاسمین به محض دیدن چهار ماهی غول‌پیکر که از اعماق آب بیرون آمدند، وحشت‌زده فریاد کشیدند. مارماهی‌ها دهان ناهنجارشان را به شکل ترسناکی گشوده بودند. پن گفت: ((گردنشان را محکم بگیرید. من احضارشان کردم. آن‌ها ما را به خانه برمی‌گردانند)).
مشاهده تمام رمان های امیلی رودا
مجموعه‌ها