وقتی دختر کوچکی بودم، به پدرم میگفتم: یک داستان از بچگیهایتان برایم تعریف کنید. از آنجایی که پدرم نویسنده بود، داستانهایی که برایم تعریف میکرد، از داستانهای جن و پری خیالانگیزتر و از فیلمهای تلوزیونی هیجان انگیزتر بودند. بعضی از این داستانها حتی ممکن بود واقعی باشد. برای تهیه این مجموعه داستان، ما هم همین کار را کردیم . به ده نویسنده داستانهای کودکان نامه نوشتیم وبه آنها گفتیم: اگر مایلاید برای این مجموعه داستان بنویسید. داستانی که نقل میکنید لازم نیست مو به مو مطابق با واقعیت باشد. کافی است در کودکیتان اتفاق افتاده باشد. با توجه به آدمها و وقایع داستان، میتوانید هر لحنی که میخواهید به داستان بدهید. هر داستان که به دست ما میرسید ما را شگفت زده میکرد. هر داستان با داستانهای دیگر فرق داشت ولی همه آنها وجوه مشترکی داشتند. دلیل این امر شاید این بود که همه نویسندگان (و نیزهمه ما) دنیای کودکی را که دورهای مهم و تعیین کننده در زندگیمان است تجربه کردهایم.