هزار بار مرا ببخشید. من هیچ گاه آماده شنیدن این جواب از طرف شما نبودم. به هر حال امیدوارم که شما از دست من ناراحت نشده باشید. من اخیرا پس از مدتها مدید که در انگلستان نبودم، به وطن بازگشتهام. من در منزل مادرم خانم کلننم، خانم جوانی را دیدهام که کار خیاطی میکند و دوریت کوچک نامیده میشود. او به جهاتی برای من جالب است و از او خوشم آمده است و خیلی خیلی میل داشتم درباره او اطلاعات بیشتری داشته باشم، و چند دقیقه پیش، قبل از اینکه شما بیایید، او را دیدم که از این در گذشت و داخل شد...