رمان دلقک و هیولا با اعدام الیزابت در هوای مهآلود لندن آغاز میشود؛ ولی آیا او واقعا قاتل شوهرش است؟ الیزابت چه رازی را پنهان میکند؟ پس چرا جان کری در یادداشتهای روزانهاش مینویسد: ((صبح زیبای درخشانی بود و بوی قتل به مشامم میآمد))؟ تمام شخصیتهای مهم این داستان، از جمله کارل مارکس، دان لنو و جرج گیسینگ، مقالهای را میخوانند که میگوید قتل، یکی از هنرهای زیباست...