کودکی
مثل همه دخترهای خیلی قشنگ دنیا، مادر من هم چشمهای خیلی قشنگی داشت، که چه آبی هم بود رنگ آبیشان، و چه خندهای در خود داشت. گاهی رنگ رخسارش سرخ میشد، یا بهتر است گفت عین گل میشد، مثل ملکههایی بود که در تابلوها میکشند، الان هم به وضوح میبینمش، انگار فیلمش را دارم میبینم، یک دسته گل بنفشه در ...