خدای چیزهای کوچک، رمانی است که نمیتوان بیاعتنا از کنار آن گذشت. برخی آن را به شدت تحسین کردهاند و برخی نیز تمایلات ضد غربی و ضد عقبماندگیهای قومی آن را به تندی مورد انتقاد قرار دادهاند. در این رمان نویسنده داستانی را به طور مستقیم تعریف نمیکند. در ذهن قهرمانانش کنکاش میکند اما به دنبال جریان سیال ذهن نیست. آن چه آفریده تاحدی به واقعگرایی جادویی ادبیات آمریکای لاتین نزدیک است اما در ذات با آن نوع ادبیات تفاوت دارد. روی قصد ندارد با استفاده از فرهنگ بومی یک منطقه فضایی جادویی و پر راز بیافریند. تنها جادوی شناخته شده از نظر او انسان است. انسان با تمام رمز و رازهایش. اگر در اثرش حال و هوایی رمزآلود دیده میشود فقط به خاطر تصویر دقیقی است که از دنیای ذهنی قهرمان داستان به دست میدهد. در واقع خود او بر رئالیستی بودن اثرش به شدت تاکید دارد.