بار دیگر وسوسه سوداگران مرگ بر عشق و محبت، دانش و معرفت چیره میشود و استعدادهای ذاتی و خانوادگی و مهمتر از آن خواستههای دختری را که وجودش آکنده از شور عشق و دوست داشتن است را به بازی گرفته و تمام آرزوهایش را که دوست دارد به پیوندی مقدس و آسمانی مبدل کند، نادیده گرفته و چون گرگصفتان آرزوهایش را در وجودش محو میکنند و او را از کانون علم و دانش به دنیای آکنده از زشتیها و آلودگیها سوق میدهد.