سورنا فرماندة ارتش ایران در جنگ با رومیان شکست میخورد و به اسارت گرفته میشود. او را به عنوان یک برده میفروشند و مجبور به انجام سختترین و پستترین کارها میگردد. ارباب او زنی زیبا، جوان، ثروتمند و در عین حال وحشی و بیرحم است. از مردها نفرت دارد و غلامان را به هر بهانهای به شدت مجازات میکند. وی به دلایل واهی درصدد کشتن سورنا نیز برمیآید اما نمیتواند و این موجب میشود که ماجرا به شکل عجیبی پیش برود. ولی سرنوشت برای آنها بازی دیگری را رقمزده است.