این کتاب مجموعهای از 5 داستان کوتاه به نامهای ادبار، مرد، بند، آینه و ته شب است. داستانهای این مجموعه، مانند دیگر آثار دولتآبادی در فضایی بومی و روستایی میگذرد.
۴۴ رمان
محمود دولتآبادی، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولتآباد شهرستان سبزوار به دنیا آمد.
دولتآبادی مشاغل مختلفی را تجربه کرد. کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشی، دوچرخه سازی، سلمانی و.... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرد، در آثارش نمود یافت.
دولتآبادی ابتدا راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر ...
ققنوس
آریا: کاش میتوانستی خودت را توی آینه نگاه بکنی. کاش! رنگ و رویت شاعرانه شده! مهتابی! پیش از اینکه من تو را بکشم، همین تردیدت تو را میکشد! شاید هم پیش از امشب با این تردید خودت یکجوری کنار بیایی! خود تو بهتر از من میدانی که برای استدلال، راهها و پایههای جور واجوری وجود دارد. شاید بتوانی روشهای استدلالی ...
عقیل عقیل
عقیل، دخترش و بزش از خرابی پا به راه گذاشتند. بیرون خرابی، آنجا که دیوار سنگی آسیاب به آخر میرسید، زیر سایه درخت، مردی چمباتمه نشسته، زانوهایش را بغل گرفته به پیش رویش خیره مانده بود. از دور، این مرد به جغدی میمانست که روی خرابهای نشسته باشد. غباری که پیکرش را پوشانده بود، او را به رنگ جغد هم ...
روزگار سپری شده مردم سالخورده 2 (3 جلدی)
گلدسته و سایهها
از همان ساعت اولی که رسید پا به صحن گذاشت سخت به کار چسبید و جلوهاش را به حدی رساند که میرزا موسی او را «فرزند» صدا میزد و سید اگر نصف شب، شیر مرغ و جان آدمیزاد میخواست میرزا موسی برایش فراهم میکرد. سید انگار از هوا افتاد و خودش را روی یک جوال جواهر یافت. بختش بود و ...