تا ماشین از دید دوربین خارج میشه، فریبرز بر میگرده طرف مهمونا که یه مرتبه میبینه، شهره و مریم و چند تا دختر دیگه، هر کدوم یه شاخه گل رز دست شونه و تو یه خط واستادن و به فریبرز میخندن! حالت خنده شیطنت آمیزه! در واقع میخوان همگی فریبرز رو خواستگاری کنن! فریبرز تا اونا رو میبینه، یه مرتبه بر میگرده و چند قدم فرار میکنه و بعد یه مرتبه میایسته و با خودش میگه، عجب خریام من! چرا فرار کنم؟! بعد بر میگرده طرف دخترا و با دستش و انگشتاش، عدد 4 رو نشون میده و میگه: نفرات اول تا چهارم عقدیان و بقیه صیغه! از اول باهاتون طی کرده باشم بعدا توش حرف در نیاد!!!