رمان خارجی

وصایای تحریف شده

(Testament trahis)

9789645512789
۱۳۸۳
۲۳۲ صفحه
۱۳۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
میلان کوندرا
صفحه نویسنده میلان کوندرا
۳۸ رمان میلان کوندرا (به چکی: Milan Kundera) (زاده ۱ آوریل، ۱۹۲۹ در برنو، چکسلواکی) نویسنده اهل چک است که از سال ۱۹۷۵ در فرانسه زندگی می‌کند و از سال ۱۹۸۱ یک شهروند فرانسوی شده‌است. پدر کوندرا نوازنده پیانو و شاگرد لئوش یاناچک بود. علاقه او به موسیقی در بسیاری از آثار او به ویژه رمان شوخی پیداست. میلان شعرگویی را از ۱۴ سالگی آغاز کرد و در ۱۷ سالگی پس از شکست آلمان به حزب کمونیست پیوست و در سال ۱۹۴۸ وارد ...
دیگر رمان‌های میلان کوندرا
جسم و جان
جسم و جان واقعیت‌های بیرونی و رویدادهای تاریخی و اجتماعی نیز عنصر دیگری از این «پلی فونی» است. رویداد تاریخی در «جسم و جان»، حمله‌ی روس‌ها به چکسلواکی و اشغال آن است. این رویداد به اصطلاح واقعی، ترزا موقتا را از چنگ کابوس‌های شبانه‌اش نجات می‌دهد.
شوخی
شوخی ... اما اگر انسان در زندگی خصوصی خود محکوم به ابتذال باشد، آیا می‌تواند از صحنه تاریخ فرار کند؟ نه. من همیشه عقیده داشته‌ام که تناقض‌های تاریخ و زندگی خصوصی صفاتی یکسان دارند: کار هلنا در دام شوخی فریب‌آمیزی که لودویک برایش گسترده تمام می‌شود؛ کار لودویک و تمام آن دیگران در دام شوخی‌یی که تاریخ با آن‌ها کرده است ...
جشن بی‌معنایی
جشن بی‌معنایی با صدای: کاظم طباطبایی دیدار دو همکار پیشین با آن حرکت زیبا به پایان رسید. ولی یک موضوع را نمی‌توانم از سر باز کنم: چرا داردلو دروغ گفته بود؟ این پرسش را خود داردلو هم بلافاصله از خود کرد و خودش هم نتوانست پاسخش را بداند. نه، از این‌که دروغ گفته بود احساس شرم نمی‌کرد. آن‌چه متحیرش می‌کرد ناتوانی‌اش در درک ...
زندگی جای دیگری است
زندگی جای دیگری است رمانی درباره سرخوردگی از دوره جوانی. میلان کوندرا در این رمان در قالب زندگی‌نامه یک شاعر جوان به تحلیل یک فاجعه می‌پردازد: اینکه شعر چگونه به یاری نیروی شر در اجتماع می‌آید و هنر بر ضد آزادی بر ضد جوهر خود به کار گرفته می‌شود. برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی بشر روبرو ...
شوخی
شوخی این گرم‌ترین دوره عشق ما بود. نورافکن‌ها روی برج‌های دیدبانی روشن بودند، سگ‌ها با نزدیک‌ شدن شب پارس می‌کردند، پسرک ازخودراضی بر همه ما فرمانروایی می‌کرد. این‌ها فقط کمی از ذهن مرا به خود مشغول می‌کرد؛ تمام حواسم متوجه لوسی بود. من در محاصره سگ‌های آدمکش و معدن واقعا خوشبخت بودم، با مشق‌های بیهوده نظامی حرکت می‌کردم؛ خوشبخت و مغرور ...
مشاهده تمام رمان های میلان کوندرا
مجموعه‌ها