در داستان «خورشید را بیدار کنیم» میبینیم که زهزه در 11 سالگی در خانه پزشکی که سرپرستی او را به عهده گرفته تا تحصیلاتش را به پایان برساند، زندگی میکند. ولی در این مرحله نیز زندگی زهزه از شیطنت و بازی در آوردن سر دیگران، سرشار است. در اینجا هم خیالپروری رهایش نمیکند، باز هم در عالم رویا برای خود پدری میسازد که مهربان و پر احساس باشد و شب وقتی که زهزه خوابیده، به سراغ او بیاید و رویش را بپوشاند.