رمان ایرانی

شقایق‌های پرپر

سیاوش خوشحال به طرف پسرجوان پرید، صورت او را بوسید و از او تشکر کرد. آنها به همراه دوست جدیدشان دوباره به همان پارک رفتند هنوز چند ساعتی به تاریک شدن هوا مانده بود، همان جا ساندویچی گرفته و به اصطلاح ناهار خوردند. هوا هنوز تاریک نشده بود که حضور مرد قد بلند و لاغری که چهراه سوخته‌ای داشت و به طرف انتهای پارک می‌رفت توجه سیاوش را جلب کرد. سیاوش آهسته...

علی
9789647543903
۱۳۸۹
۵۷۶ صفحه
۴۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم احمدی
سایه‌ای در غبار
سایه‌ای در غبار حسام! می‌‌خوام ترک کنم. چی؟ درست شنیدم، می‌خوای ترک کنی؟ آره درست شنیدی، اما دلم نمی‌خواد مثل باب همایون این‌جا توی خونه بخوام. می‌خوام برم کمپ. باب همایون می‌گه اون‌جا بهتره. آره بهتره. دوستات چی؟ اونا هم می‌خوان ترک کنن؟ ولشون کن بابا. همه‌شون یه جورایی بی‌معرفتن. می‌دونی اگه ترک کنی، باید دور همه‌شون رو خط بکشی؟
1 قدم با تو
1 قدم با تو
مشاهده تمام رمان های مریم احمدی
مجموعه‌ها