حدود نیمه شب امشب، او میرفت تا به اکسن فورد مدیکال دستبرد بزند، او به اتاق خاص و مهمی قدم میگذاشت، به آزمایشگاه بی اس ال 4، امنترین و مصونترین مکان در اسکاتلند. این فکر او را از هیجان لبریز میکرد. فکر سرقت جدیدترین کشف دارویی پدرش، انتقام از او، فروپاشی شرکت و نابودی او، همه مسرتبخش بود، اما چه اتفاقاتی در پیش بود؟ با هر ورقی که میزنید از وحشت به خود میلرزید. کمتر نویسندهای در زمینه داستانهای دلهرهآور به موفقیت کن فالت بوده است. کن فالت تا آخرین صفحه کتاب، خواننده را میخکوب میکند.