مجموعه داستان خارجی

ما دایناسور بودیم

برایت که تلفنی گفته بودم که قضیه خارپشت‌ها چیست. خارپشت‌های عاشق. برایت کامل نگفته بودم. خوابش تکراری است. دو تا توده سیاه می‌بیند که به خاکستری می‌زنند. از این توده‌های خاکستری زائده‌هایی بیرون زده که می‌گوید شکل خار است. این توده‌های خاردار خاکستری به هم نزدیک می‌شوند و از هم فاصله می‌گیرند. این دوری و نزدیکی همین‌طور ادامه دارد تا این‌که از خواب بیدار شود. می‌گوید این‌ها جوجه تیغی‌اند و می‌خواهند عشق‌بازی کنند، اما تیزی خارشان نمی‌گذارد. به هم که می‌چسبند خارشان می‌رود توی بدن هم‌دیگر.

چشمه
9789643625672
۱۳۸۹
۹۶ صفحه
۳۴۴ مشاهده
۰ نقل قول