مجموعه داستان خارجی

مردی که گورش گم شد

داستان مردی که گورش گم شد: مردی مقتول ماجرای به قتل رسیدن و مراسم خاک‌سپاری خود را به تصویر می‌کشد.

چشمه
9789643623845
۱۳۸۷
۹۶ صفحه
۱۲۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حافظ خیاوی
خدا مادر زیبایت را بیامرزد
خدا مادر زیبایت را بیامرزد مادر بلند شد نشست روی تشکش، نگاه کرد به من. حق داشت. نگفته بودم. نمی‌دانست آن شب کجا مانده‌ام. خبر هم نداشت چه بلایی سرم آمده. باران را هم نمی‌شناخت. نه به او گفته بودم، نه به رعنا. به هیچ‌کس نگفته بودم. خیلی احتیاط می‌کردم. اگر می‌گفتم آبرویم می‌رفت. می‌دیدند که با دکتر دوست شده، آبرویم می‌رفت.
مشاهده تمام رمان های حافظ خیاوی
مجموعه‌ها