سخنانت را باور نمیدارم اسماعیل، دیگر کمترین جایی برای نزول اجلال عشق در قلبت وجود ندارد، گذشت آن زمانی که در شیفتگی و دلدادگی، خودت را با فرهاد کوهکن مقایسه میکردی. گذشت آن زمانی که خودت را عشاق بزرگ دنیا، در ترازو مینهادی و نتیجه میگرفتی همسنگ و هموزن آنانی، نه، تو دیگر فرهاد نیستی. یک پارچه عشق نیستی. به کلی تغییر حالت دادهیی. سالها است که همه زندگیات جنگ و خونریزی شده است. بدبینی، جای عشق را در دلت تنگ کرده است. کج اندیشی، مغزت را تسخیر کرده است و کینه همه جسم و جانت را به انحصار خود در آورده است.