از شدت ترس چند قدم به عقب برداشتم، برگشتم و دویدم در حالی که دنبالم میدوید، تمام سعیام رو میکردم تا تندتر حرکت کنم اما اون هر لحظه نزدیکتر میشد. جیغ میکشیدم تا یکی پیدا بشه و نجاتم بده، اما هیچ خبری نبود و من هم صدام درنمیاومد. آنقدر تند میدوید که بالاخره بهم رسید، همه تلاشم رو کردم که از دستش فرار کنم اما...