مجموعه داستان خارجی

فرشتگان پشت صحنه

دلم می‌خواهد بلند شوم، بیایم جلو و به خط مماس بر روی ستون فقراتت دست بکشم. به آن خط برآمده که وقتی تمرین می‌کنی، گاهی از لباس بیرون می‌افتد و خودش را به زخم می‌کشد. خط خوش‌تراش و صاف که عمود بر کمرگاهت پایین آمده تا دو گودی کنار پهلوها، طوری صاف که انگار نه انگار جای 36 بخیه است.

افکار
9789642280681
۱۳۸۹
۶۴ صفحه
۴۸۲ مشاهده
۰ نقل قول
بیتا ملکوتی
صفحه نویسنده بیتا ملکوتی
۱ رمان متولد زمستانم، هشتم دی ماه در تهران. تمام کودکیم در شمیران دهه پنجاه گذشت. در نوجوانی فهمیدم که کاری جز نوشتن نمی خواهم و نمی توانم. در دانشگاه هنر و معماری تئاتر خواندم و نمایشنامه نویسی. تئاتر همیشه بخشی از جان و جهان من بوده و در بیشتر داستان هایم از عناصر آن بهره برده ام. با شعر شروع کردم اما از بیست سال پیش به طور جدی و حرفه ای داستان کوتاه نوشته ام. تجربه رمان نوشتن نیز دارم ...
مجموعه‌ها