مجموعه داستان خارجی

ملاقات با انریکه‌لین

او یک راهبه نمونه بود؛ پرهیزکار، سخت‌کوش، دلنشین و مهربان. وقتی زلزله آمد، تکه‌ای از کتیبه معروف حیاط پرتقال افتاد روی ساق پاش و شکست. از آن به بعد هنگام راه رفتن، می‌لنگید. هنگام جنگ، شهر پر شده بود از مجروحان. راهبه‌ها و خدمتکاران‌شان سه روز را در سالن ناهارخوری صومعه و زیرزمین، میان دود باروت و سوختگی‌های وحشتناک سپری کردند. آدم می‌توانست سر به آسمان آسائیدن شعله‌های سرخ‌فام را ببیند و ناله و نفرین زخمی‌ها را بشنود؛ زخمی‌هایی که که برخی‌شان به در صومعه می‌کوبیدند و ملتمسانه طلب غذا یا کمک می‌کردند...

9789642280414
۱۳۹۰
۱۱۶ صفحه
۷۶۷ مشاهده
۰ نقل قول