رمان ایرانی

«پس کی فرار کنیم؟ مگر نگفتی که عباس می‌گوید با یازده تومان و شش قران هم می‌شود یک گاو خرید؟ حالا ما یک لاغرش را می‌خریم. من هم رخت‌شوری می‌کنم، پول خودم را در می‌آورم. ببین هر چه زودتر فرار کنیم بهتره، من می‌ترسم!»

9789648648164
۱۳۸۴
۲۴ صفحه
۲۴۸۸ مشاهده
۰ نقل قول
صادق هدایت
صفحه نویسنده صادق هدایت
۴۶ رمان صادق هدایت (متولد: ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران، مرگ: (خودکشی با گاز) ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ برابر با ۹ آوریل ۱۹۵۱ در آپارتمان اجاره‌ای مکرر، خیابان شامپیونه، پاریس) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از محققان، رمانِ «بوف کور» او را، مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند. هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، اما آثاری از نویسندگانی بزرگ را نظیر ژان پل سارتر، ...
دیگر رمان‌های صادق هدایت
3 قطره خون
3 قطره خون در تمام این مدت هر چه التماس می‌کردم کاغذ و قلم می‌خواستم به من نمی‌دادند. همیشه پیش خود گمان می‌کردم هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت... ولی دیروز بدون این که چیزی خواسته باشم کاغذ و قلم را برایم آوردند. چیزی که آنقدر آرزو می‌کردم، چیزی که آنقدر انتظارش را داشتم...! اما ...
تجلی
تجلی هوا کم کم تاریک می‌شد. هاسمبک لبه کلاه را تا روی ابروهایش پایین کشده، یخه پالتوی ماشی را به خودش چسبانیده بود و با قدم‌های کوتاه ولی چابک به سوی منزل می رفت. اما به قدری فکرش مشغول بود که متوجه اطراف خود نمی‌شد، و حتی سوز سردی را که می‌وزید حس نمی‌کرد. جلو چراغ ابروهای باریک، چشم‌های درشت خیره ...
وغ‌وغ ساهاب
وغ‌وغ ساهاب دیشب رفتم به تماشای تیارت:«طوفان عشق خون‌آلود،» که اعلان شده بود شروع می‌شود خیلی زود، ولی برعکس خیلی دیر شروع کردند؛ مردم را از انتظار ذله کردند، پیس به قلم نویسنده شهیر بی‌نظیری بود، که شکسپیر و مولیر و گوته را از رو برده بود؛ هم درام، هم تراژدی، هم کمدی، هم اخلاقی،... روی هم رفته تیارتی بود آنتیک.
داش آکل (انگلیسی فرانسه فارسی)
داش آکل (انگلیسی فرانسه فارسی)
تاریک‌خانه
تاریک‌خانه یک‌مرتبه دیدم شخصی که پالتو بارانی به خود پیچیده بود به طرفم آمد و با صدای آرام و خفه‌ای گفت:‹‹این‌جا جای مناسب نداره، اگه آشنا یا محلی برای خودتون در نظر نگرفتین ممکنه بیایین منزل من.›› ‹‹خیلی متشکرم! اما نمی‌خوام اسباب زحمت بشم.›› ‹‹من از تعارف بدم می‌یاد. من نه شما رو می‌شناسم و نه می‌خوام بشناسم و نه می‌خوام منتی سرتون ...
مشاهده تمام رمان های صادق هدایت
مجموعه‌ها