رمان ایرانی

آرام عشق

پورشاد
۱۳۸۷
۳۱۲ صفحه
۴۹۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های افسانه نادریان
نیمکت شب
نیمکت شب مانی کنارم روی نیمکت شب نشسته بود. دستم تو دستش بود تو مشتم چیزی گذاشت. مشتمو که باز کردم کف دستم یه ستاره می‌درخشید. باورم نمی‌شد. همه چی مثل یه خواب بود. ستاره کف دستم یه ماهم کنارش داشت. یه ماه هلالی کوچیک و طلایی. دیگه خواب نمی‌دیدم ماه و ستاره کف دستم واقعیت داشت...
با قلب تو می‌تپم
با قلب تو می‌تپم
مشاهده تمام رمان های افسانه نادریان
مجموعه‌ها