به ما آمپول زدند و گفتند آواز بخوانید، من صدام خوب نبود. هوا گرگ و میش بود. به ما نفری یک پیاله آب دادند. صدای نالهای شبیه به آواز از دوردست شنیده میشد. هرچه زور زدم صدام درنیامد.