مجموعه داستان خارجی

حبانه (مجموعه داستان کوتاه)

دسته ما گروه قوی‌ای به حساب می‌آمد، من کوچک‌اندام بودم و فرز، خاله‌تان قد بلندی داشت و با پاهای کشیده، طوری که همیشه دیی او را به خاطر پاهایش می‌شناخت. وقتی هنگام راه رفتن توی اتاق پایش به پای او می‌گرفت، با پرخاش می‌گفت: حواصیل، باز از سقف افتادی وسط اتاق؟...

افراز
9789642432486
۱۳۸۹
۱۲۸ صفحه
۴۲۶ مشاهده
۰ نقل قول