ناگهان همگی متوجه پنجرهی قدی شدند که چند دقیقه پیش دکتر هومز از آن عبور کرده بود. جوان قد بلند انگلیسی در آستانه پنجره قدی ایستاده، پنجه دست راستش گره شده، موهای قهوهایاش به طرز عجیبی آشفته گشته، لب و دهانش به لرزه افتاده و چهرهاش به رنگ خاکستری در آمده بود. مدتی طولانی کلامی بر زبان نیاورد. آنگاه با دورگهترین و نامشخصترین صدایی که الری کویین تا آن زمان از کس دیگری نشنیده بود، گفت: دکتر به قتل رسیده است.