رمان خارجی

سگ‌های سیاه

(Black dogs)

داستان این رمان در دایره‌هایی تو در تو شکل می‌گیرد: عشق، شور و سرمستی معنوی، کشف حقیقت شخصی و یافتن توضیحی برای کائناتی که به سرنوشت پر ولتاریا اهمیتی نمی‌دهد و از سوی دیگر، عقل و توضیح مادی جهان، سیاست مهندسی اجتماعی و جزم‌اندیشی و فروپاشی هر آنچه سخت و استوار به نظر می‌رسد، از دیوار بلند برلین تا دیوارهای بلندی که شرق و غرب روح آدمی را به دو نیم می‌کند. ایان مک یوون در این رمان به بررسی برخورد میان عقل و احساس می‌پردازد که در رابطه پرتنش یک زوج به نمایش درآمده است. راوی شیفته والدین عجیب همسرش است، زندگی جون و برنارد تریمین، که تجسم کشمکش میان تعهد سیاسی و جستاری شخصی در پی معنای غایی است. تفاوت‌های عقیدتی و معنوی آن‌ها را ناخواسته از هم دور می‌کند ولی عشق دوجانبه‌شان را هرگز از میان نمی‌برد. جرقه این اختلاف در ماه عسل آن‌ها در فرانسه 1946 زده می‌شود. آن‌ها با ایده‌آلیسمی که ویژگی نسل‌شان است به حزب کمونیست می‌پیوندند، ولی طولی نمی‌کشد که زن از وعده‌های حزب سرخورده می‌شود. او در مواجهه با دو سگ تنومند و وحشی، موجوداتی شرور و تشنه خون، نماد مجسم بروز وحشی‌گری‌های بی‌منطقی که در سرتاسر تاریخ رخ داده و استعاره فراگیری برای حضور همواره شر در جهان به شمار می‌رود، شهودی را تجربه می‌کند که راه و امکان بازگشت را به او نشان می‌دهد.

نی
9789641851875
۱۳۹۰
۱۸۳ صفحه
۸۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
ایان مک‌یوون
صفحه نویسنده ایان مک‌یوون
۵ رمان ایان راسل مک‌یوون یک نویسنده و نمایشنامه نویس انگلیسی است. ایان در ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸ در الدرشات از توابع هامپشیر زاده شد. او در سال ۱۹۹۸ به خاطر کتاب آمستردام موفق به دریافت جایزهٔ ادبی من بوکر شد.
دیگر رمان‌های ایان مک‌یوون
باغ سیمانی
باغ سیمانی باغ سیمانی زندگی نوجوانی را به تصویر می‌کشد که تشنه بزرگسال شدن است .رمان اسرار آمیزی که درآن رویدادهای روزمره گرچه سرشار از راز و رمز و رخدادهای خارق‌العاده اما عادی جلوه داده می‌شوند.
گفتگو با مرد گنجه‌ای
گفتگو با مرد گنجه‌ای بعد از ماجرای کوره، می‌خواهم محبوس بمانم، می‌خواهم کوچک بمانم، نمی‌خواهم این همه صدا و آدم و دور و برم باشد. می‌خواهم توی تاریکی دور بمانم از همه‌چیز. آن گنجه را می‌بینی آن‌جا، همان که بیشتر اتاق را گرفته، یک نگاه داخلش بیندازی می‌بینی هیچ لباسی توش نیست. پر بالش و پتوست. می‌روم آن تو، در را عقبم می‌بندم و ...
آمستردام
آمستردام این که ورنون بخواهد آشتی کند و به همین خاطر به آمستردام بیاید مطمئنا چیزی بیش از تصادف، یا تصادف صرف بود. او جایی در قلب سیاه و نامتعادلش، سرنوشتش را پذیرفته بود. ورنون داشت خودش را به دست کلایو می‌سپرد.
خیال‌باف
خیال‌باف وقتی نوشتن خیال‌باف را شروع کردم به ذهنم خطور کرد شاید بهتر باشد رسم کهن ادبیات کودک را فراموش کنم و کتابی در مورد یک بچه برای آدم‌بزرگ‌ها بنویسم و در آن زبانی را به کار ببرم که کودکان هم بتوانند آن را بفهمند. در قرن همینگوی و کالوینو، نثر ساده لزوما خواننده‌ فرهیخته را دل‌سرد نمی‌کند...
مشاهده تمام رمان های ایان مک‌یوون
مجموعه‌ها