داستان این رمان در دایرههایی تو در تو شکل میگیرد: عشق، شور و سرمستی معنوی، کشف حقیقت شخصی و یافتن توضیحی برای کائناتی که به سرنوشت پر ولتاریا اهمیتی نمیدهد و از سوی دیگر، عقل و توضیح مادی جهان، سیاست مهندسی اجتماعی و جزماندیشی و فروپاشی هر آنچه سخت و استوار به نظر میرسد، از دیوار بلند برلین تا دیوارهای بلندی که شرق و غرب روح آدمی را به دو نیم میکند. ایان مک یوون در این رمان به بررسی برخورد میان عقل و احساس میپردازد که در رابطه پرتنش یک زوج به نمایش درآمده است. راوی شیفته والدین عجیب همسرش است، زندگی جون و برنارد تریمین، که تجسم کشمکش میان تعهد سیاسی و جستاری شخصی در پی معنای غایی است. تفاوتهای عقیدتی و معنوی آنها را ناخواسته از هم دور میکند ولی عشق دوجانبهشان را هرگز از میان نمیبرد. جرقه این اختلاف در ماه عسل آنها در فرانسه 1946 زده میشود. آنها با ایدهآلیسمی که ویژگی نسلشان است به حزب کمونیست میپیوندند، ولی طولی نمیکشد که زن از وعدههای حزب سرخورده میشود. او در مواجهه با دو سگ تنومند و وحشی، موجوداتی شرور و تشنه خون، نماد مجسم بروز وحشیگریهای بیمنطقی که در سرتاسر تاریخ رخ داده و استعاره فراگیری برای حضور همواره شر در جهان به شمار میرود، شهودی را تجربه میکند که راه و امکان بازگشت را به او نشان میدهد.