مجموعه داستان خارجی

قوری برنجی و بازی با کلمات

پیرزنی که کنار جاده بساط عتیقه‌هایش را پهن کرده بود، با لهجه سنگین شرقی حرف می‌زد. دو پای لنگ او با شلوار چرمی گشاد و آویزان پوشیده شده بود و کفشی به پا نداشت. جان به نوک انگشتان سیاه زن خیره شده بود. انگشتان او، گویی در اثر سرمازدگی سیاه شده بود.

پروین مقدم
9789647968195
۱۳۸۸
۳۲ صفحه
۴۰۶ مشاهده
۰ نقل قول