به چشمانم بنگر... آیا تو که یک هدیهای، مرا به یاد گذشته دور میاندازی؟ گذشتهای که با پس کشیدن همدمم... تنها شدم، تنهایی رازی بود برای این زندگی و تو ودیعه این زندگی... امروز به تو، به تو که تنها ودیعه این تن تنهایی میگویم، میگویم: آیا جرم است که من تنها نباشم؟