مجموعه داستان خارجی

گوزن‌ها با چشم باز می‌خوابند

ترس‌ها تمام نشده. اشک هم. با چشم باز می خوابم هنوز. از ترس شبحی که پشت پرده پنهان شده و خیره است به من. بیست سال از آن روز می‌گذرد. دریا همان رنگ است. آسمان هم. ما اما نه. نه من. نه تو. به دریا می‌زنم گاهی. یله در بالا پایین آمدن‌های موج. شب، رو به دریا سیگاری می‌گیرانم. فنجان قهوه‌ای. شوریدگی رهایم نمی‌کند. از پس این روزهای صدای رعد و برق در آمیخته می‌شود با مهیب انفجار. دیو بیدار می‌شود. راه می‌افتد از پله‌ها. از پشت پرده‌ها. از روی رف آشپزخانه. خانه تاریک است. خانه سیاه است. با چشمان باز می‌خوابم. منتظر تقه‌ای که به هم بریزد همه چیز را. با صدای دیو که می‌خندد. می‌گوید: همه پرنده‌ها از شهر رفته‌اند. به جز کلاغ‌ها. می‌گویم: چقدر کلاغ‌ها را دوست دارم...

اتاق آبی
9786005590050
۱۳۸۹
۱۰۰ صفحه
۲۸۸ مشاهده
۰ نقل قول