۱۸ رمان
اسماعیل فصیحزاده در سال ۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران (شهید اکبرنژاد فعلی) زاده شد. او دوران تحصیلات خود را در دبستان عنصری و سپس در دبیرستان رهنما سپری کرد.
فصیح پس از تحصیلات عالی در آمریکا به ایران برگشت و از سال ۱۳۴۲ درشرکت ملی نفت ایران در مناطق نفت خیز جنوب بهعنوان کارمند بخش آموزش، به کار پرداخت و در سال ۱۳۵۹ با سمت استادیار دانشکده نفت آبادان بازنشسته شد. فصیح در مجموع به مدت ۱۹ سال در این شرکت ...
داستان جاوید
«داستان جاوید» روایت زندگی واقعی یک پسرک از آیین کهن زرتشتی است که در دهه اول قرن و اوج فساد قاجار به وقوع میپیوندد. مصیبت و مظلمهای که بر یک انسان با ایمان وارد گردید، بافت اصلی روایت را تشکیل میدهد. انعکاسهای روحی او، و نیروی ایمان او به سنتهای دیرینه نیاکانش نیز در روایت حفظ گردیده است.
درد سیاوش
سحر هوا هنوز گرگ و میش بود که صدای مرغهای دریایی از خواب بیدارم کرد. سرم کمی درد میکرد، اما ساق پا و قوزک پای چپم که هنوز توی گچ بود، درد نداشت، فقط بدجوری بیحس و کرخ بود. (دو سه جمعه پیش باید شاهکار بزنم و در باشگاه قایقرانی لب اسکله ساق پای خودم را بین دو تا قایق ...
بازگشت به درخونگاه
لئون تولستوی، رمان آناکارنینای خود را با این جمله شروع میکند: خانوادههای خوشبخت به هم شبیه هستند، ولی برعکس، خانوادههای بدبخت به هیچکس شباهت ندارند جز به خودشان.
این لابد قیاس درگیری من تنهاست امسال زمستان در آپارتمان خیابان تکش، با خانوادههای دوست دوران دبیرستانم دکتر شاپور ایرانفر، بیولوژیست مفلوک در درخونگاه، و علی آریان، نابرادری خودم...
پارس
در سالن پذیرایی، ماموران و سرگرد دبیرسیاقی مشغول حرف زدن درباره حمل جسد به پزشکی قانونی هستند، اما وقتی ما را، بخصوص مرا، با آن حال میبینند، کمی صبر میکنند. «بفرمایید بنشینید...» نمیفهمم چه کسی این حرف را میزند. روی مبل رو به روی سرگرد مینشینم.
«کاش پام میشکست و دو هفته پیش به تهران نمیاومدم و اونرو تنها نمیگذاشتم.»
سرگرد ...
زمستان 62
دیوانگی محض است، ولی با من میآید آبادان. برای کسی که تازه شش روز است از ناراحتی قلب و ریه و سه شب در «سی سی یو» بلند شده، این پرواز سقوط آزاد با زیرشلواری است از سفینه فضایی اقبال. اما میخواهد بیاید و من نمیتوانم منصرفش کنم؛ و میآید. یکی لابد از این جهت که یک فرار و سرگرمی ...