کتابی که اکنون در پیش روی دارید، داستانی است که نظائر آن در زمان قاجاریه و حتی مدتها بعد، در گوشه و کنار مملکت ما روی میداده است! زیرا امنیت واقعی در هیچ زمانی در مملکت ما وجود نداشته است و هر کس با زور یا نفوذ یا ثروت خود، هر کاری میخواسته میکرده است! راهزنان در راه مسافران را لخت می کردند و گاه میگشتند و دولتیان در ادارات با گرفتن رشوه، حق مردم یا دولت را پایمال میکردند و در دادگاهها هم با ابزار نفوذ و یا دادن رشوه، حق را ناحق و ناحق را حق جلوه میدادند و دمار از روزگار مردم بیپناه در میآوردند.