رمان ایرانی

سایه‌اش دیگر زمین را سیاه نخواهد کرد

«این تصویر احتمالا شبیه تصویر کودک لنگی بود که صدای پایش را روی کف آجری حیاط یک خانه قدیمی می‌شنیدم و با این حال هیچ‌گونه تصوری از چهره و قد و قامتش نداشتم. در نظر من، این کودک بی‌چهره بود و اگر حتی چهره داشت، چهره او شبیه یک مشت گره‌کرده و گاهی شبیه یک سیب‌زمینی وارفته بود. یک بچه ناقص‌الخلقه، مثلا برادر، یا شاید حتی تنها برادر بنی‌عالمی که به او محبت داشتم و با این حال هرگز دل دیدن چشم‌هایش را نداشتم.» برگرفته از متن کتاب

مروارید
9789641910749
۱۳۸۹
۱۳۶ صفحه
۴۶۴ مشاهده
۰ نقل قول