مهر گفت: «اینها همه از فلسفهبافیهای آدمیان است. واقعیت آن است که امروز چیزی جز تداوم دیروز نیست.» مهردروج خندهای تلخ کرد و گفت: «اهورایان هرگز در نمییابند که چنین نیست. امروز، دیباچه فرداست.» سوشیانس گفت: «سخنانتان بوی خطاهای قدیمی را میدهد. برای من، امروز تنها امروز است. من در پی آن هستم که این زمانه و تاریکیهایش را که در دیروز و فردا لانه کرده است از میان برادرم. آیا به راستی هیچ یک از شما نیست که بخواهد به من کمک کند؟» مهر گفت: «من میخواهم، اما نمیتوانم.» مهردروج گفت: «من میتوانم ولی نمیخواهم.»