کوبه در خواب نوشین خفتگان را برمیآشوبد و داستانهای کافکا از پس پایان خوش قصههای کهن آغاز میشود. اکنون درهای دوزخ این قیامت زودرس پیش روی ساکنانش گشوده است. ساکنانی هم زنده و هم مرده، ساکنانی نه این و نه آن، قدر قدرتانی زمینگیر و بیمار. با این همه جهان کافکا جهان نومیدی نیست، جهان جانانهترین نبرد زمان است؛ نبرد با نقابهای کهنه و نو. هنر کافکا آیینه تمام نمای بحران وجود آدمی در زمانهای است که ما نیز در آن زندگی میکنیم، و این شناخت او جهانش را در مرزهای ضرورت جای میدهد. شناختی به دور از تایید یا تخطئه غرضآلود. ((سیری در جهان کافکا)) در این مسیر گام بر میدارد.