... سالها سعی کردم ولی هیچوقت نشد، روز به روز فاصله بیشتر شد، گاهی وقتا دلمو تو پتو قایم میکردم که یخ نزنه، مگه زندگی فقط نون و آب و لباس و سرپناهه؟ همیشه به دنبال یه دست گرم بودم که نوازشم کنه، دنبال یه لبخند میگشتم که رنگ محبت داشته باشه، یه رنگ ولو کمرنگ، یه کلمه دلخوش کنک، اینا چیزایی بود که گم کرده بودم و هیچوقت پیداشون نکردم. دیگهام دنبالشون نمیگردم...