رمان خارجی

آبی جمیله

(Lazzurro di djamila)

انگار حرفی نداشت به او بزند. پریشان‌دل بود و آشفته و به این امید که جمیله ببخشدش. اما مثل این که جمیله عین خیالش نبود. چشم دوخته بود به آبراهی که شهرک فیومی‌چینو را دو شقه می‌کرد، به قایق‌های کهنه ماهیگیری روی شیارهای جریان آب، و به مرغان دریایی که هیاهوکنان دور تورها چرخ می‌زدند.

رضا قیصریه
نیلا
9786005140644
۱۳۸۹
۱۲ صفحه
۵۷۰ مشاهده
۰ نقل قول